چگونه مباحثه کنیم(قسمت چهارم)
آداب مباحثه 1- جستجوی حق، 2- گوش دادن به سخن و دلایل طرف مقابل، 3- اجتناب از سرزنش و توهین، 4- پذیرش سخن دیگران، 5- صداقت، آفات مباحثه
یکی دیگر از آداب مباحثه و گفتگو گوش فرا دان به سخن طرف مقابل و شنیدن دلایل وی میباشد.
در مقالات گذشته در باره جهات موثر در مباحثه صحبت کردیم. این بار پیرامون آداب مباحثه مطالبی خدمت شما کاربر گرامی ارائه می شود.
آداب مباحثه
در کتاب آداب المتعلمین که خواجه نصیر طوسی برای آشنایی طلاب مبتدی با آداب طلبگی نگاشته است، مباحثه را لازم میشمرد:
ولابُدَ لطالب العلم من المطارحَة والمناظَرةِ. فینبغی أنْ یکونَ بالإنصافِ، والتأنّی، والتأملِ. فیحترز عن الشَغَبِ والغَضَبِ، فإنَ المناظرةَ والمذاکرةَ مشاوَرة، والمشاوَرةُ إنّما تکونُ لاستخراج الصوابِ، وذلک إنّما یحصل بالتأمل والإنْصافِ، ولا یحصل ذلک بالغَضَب، والشَغَبِ. وفائدة المطارحة والمُناظرة أقوى من فائدة مجرّد التکرار، لأنّ فیه تکرارا مع زیادةٍ. قیل: <مُطارحةُ ساعةٍ خیر من تکرار شَهرٍ>لکن إذا کانَ مَعَ مُنْصِفٍ، سلیم الطبْع. وإیّاک والمذاکرة مع مُتَعنتٍ، غیر مُسْتَقیمِ الطبع، فإنّ الطبیعةَ مُسْتَرِقَة والأخلاقَ متعدّیَة، والمجاورة مؤثرة.
و طالب علم لازم است که به گفتگو و مناظره بپردازد. این گفتوگو باید همراه انصاف و آرامش و تفکر باشد. از فریاد وخشم باید دوری کرد؛ زیرا مناظره وگفتوگو هماندیشی است و هماندیشی برای دریافتن درستی است و رأی درست تنها با تفکر و انصاف حاصل میشود و با خشم و خروش به چنگ نمیآید. (1)
مهمترین آداب گفتگو عبارتاند از:
1- جستجوی حق:
اولین ادب گفتگوی این است که هدف هر یک از طرفین مباحثه رسیدن به نتیجهی درست و منطقی گفتگو باشد نه گشودن عقدههای که روزها و هفتهها آن را در دل نگاه داشتهاند. بنابر این اگر یکی از دو طرف صحبت، یا هر دوی شان قبل از آغاز گفتگو خود را صد در صد بر حق و طرف مقابل را صد در صد بر باطل بدانند، چنین گفتگویی هرگز نتیجه نمیدهد.
البته این در صورتی است که مباحثه روی موضوعات مسلم علمی، عقلی و دینی صورت نگیرد، زیرا مباحثه روی مسلمات چیزی جز ضایع کردن وقت نیست، و کسی که با دلایل روشن، موضوعی علمی، عقلی و یا شرعی اتفاقی و اجماعی را مطرح میکند باید خود را بر حق و طرف مقابل خود را بر باطل بداند. و شخص که واقعاً حقبهجانب است هیچ لزومی ندارد با کسی وارد مباحثه شود که حاضر نیست سخن او را بدون چون و چرا بپذیرد. اما در موضوعات اختلافی و قضایای متعلق به استنباطات و برداشتهای آدمی، باید انسان پیش از شنیدن تمام دلایل طرف مقابل، نظر خود را غیرقابل نقد تصور نکند.
ما در این باره گفتههای ارزشمندی از علمای بزرگ امت به میراث بردهایم. چنان چه همهی پیشوایان مذاهب شعار شان این بود که:
«قولی صواب یحتمل الخطأ وقول غیری خطأ یحتمل الصواب»
(گفتهی من درست است، در حالی که احتمال خطا را دارد؛ و گفتهی طرف مقابلم خطا است اما احتمال دارد که درست باشد)
مسلماً اگر ما با این تصور با یگدیگر گفتگو کنیم، به احتمال زیاد نتیجهی مطلوب را از مباحثهی خود به دست میآوریم؛ اما اگر یکی از طرفین مباحثه و گفتگو، رأی و نظر خود را حق مطلق بداند و یا از قبل تصمیم گرفته باشد که به هیچ صورت سخن طرف مقابل را قبول نکند، و یا به دلیلی مانند، بزرگی سن و یا مقام بالاتر و یا هم معلومات بشتر خود را در جایگاهی قرار دهد که باید طرف مقابل سخن او را و لو با ادب و منطق رد نکند، چنین مباحثهای هرگز به نتیجه نمیرسد و اگر انسان عاقلی به چنین مباحثهای فراخوانده شود باید به اهل آن سلام بگوید. (2)
2- گوش دادن به سخن و دلایل طرف مقابل:
یکی دیگر از آداب مباحثه و گفتگو گوش فرا دان به سخن طرف مقابل و شنیدن دلایل وی میباشد؛ چون اگر هدف از گفتگو رسیدن به یک نتیجهی عملی و قابل پیمایش باشد، باید گفتگو به گونهی صورت گیرد که هر یک از کسانی که میخواهند در نتیجهی بحث تصمیمی بگیرند
و یا دنبال کاری بروند، از یک طرف دلایل خود را بیان نموده باشند و از طرفی دلایل طرف مقابل را خوب شنیده و هضم نموده باشند، و در نتیجهی تبادل آراء و نظرات به رأی و نظر درست که به هر دو طرف قابل قبول باشد
و هر یک به درست بودن آن قناعت نموده باشد دست پیدا کنند؛ چون اگر مباحثه روی موضوعی باشد که در نتیجهی آن هر دو طرف مکلف به انجام عملی مشخص باشند، اما در وقت گفتگو یکی از طرفین به دلیل این که بزرگتر است و یا معلومات بیشتر دارد به طرف مقابل خود اجازهی حرف زدن را ندهد و یا حاضر نباشد دلایل وی را بشنود، مسلم است که از چنین گفتگویی اثری مثبت در میدان عمل به دست نمیآید.
«کسی در مجلس عطاء صحبت میکرد، فردی سخن او را قطع نمود، عطاء عصبانی شده گفت: این چه اخلاقی است، این طبیعت را از کجا آوردهاید؟! سوگند به خدا احیاناً کسی سخنی میزند که من به حقیقت آن از وی داناترم، و چه بسا که آن سخن را از من شنیده باشد، اما من ساکت میشوم و چنان وانمود میکنم که گویا هیچ وقت این سخن را نشنیدهام«
3- اجتناب از سرزنش و توهین:
انسان موجودی است محترم، و هر فرد انسانی حق دارد که در جامعهی انسانی محترمانه زنده گی کند؛ و بر همهی انسانها واجب است که احترام شخصیت انسانی دیگران را رعایت کنند؛
از نظر فطری نیز هیچ انسان با شخصیتی نمیتواند سرزنش و توهین دیگران را تحمل نماید. بنابراین یکی از آداب گفتگوهای انسانی این است که طرفین احترام یکدیگر را زیر پا نکنند؛ چه اگر در مباحثهای یکی از دو طرف به خود حق دهد که طرف دیگر را سرزش کند و یا وی را تحقیر نماید، در چنین فضایی مباحثه نتیجه نمیدهد.
رسول معظم اسلام صلی الله علیه وسلم در این زمینه بهترین الگو برای یک فرد مسلمان میباشند، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم وقتی با کسی صحبت میکردند –ولو آن کس کافر و مشرک میبود و در تعریف و توصیف خرافات خود سخن میگفت- رسول الله صلی الله علیه وسلم با احترام و تا زمانی که خود آن شخص ساکت میشد
به گفتههای وی گوش میدادند و هر وقت وی سخنش را خاتمه میداد، از او اجازه خواسته با کلمات جامع، کوتاه و مستدل قسمتی از سخنش را که معقول و صواب بود میپذیرفتند و تأیید میکردند و بخشهای که اشتباه و خطا بود با دلیل و در آرامش کامل رد میکردند.
4- پذیرش سخن دیگران:
منظور از پذیرش سخن دیگران این است که ما در وقت صحبت و گفتگو اجازه دهیم تا شخصی که در مقابل ما قرار دارد به راحتی آن چه را خود میخواهد و به گونهای که خود میپسندد مطرح کند؛
نه این که ما سعی کنیم با زور و یا با لطایف الحیل مانع صحبت او شویم و یا کوشش کنیم با تعلیقات خود سخن او را به جهتی سوق دهیم که منظور ما را برآورده سازد؛
چون در مباحث هدفمند، منظور گفتگوکننده گان غلبه بر حریف نیست بلکه هدف این است که در خاتمهی بحث نتیجهای به دست آید که در آیندهی دور یا نزدیک به حیث یک دست آورد، ما را به فضیلتی برساند.
ولی اگر یکی از دو طرف مباحثه فرصت مطرح کردن خواستهی خود را به گونهای که دلش میخواهد پیدا نکند و یا مجبور به پنهانکاری شود، طبیعی است که نتیجهی به دست آمده چیزی نیست که قناعت وی را حاصل کرده باشد.
جلوگیری از ابرازنظر کسانی که به مباحثه فراخوانده میشوند دو پیامد بسیار خطرناک دارد:
اول- ناپدید شدن نتیجهی واقعی گفتگو. چون سخنی که از زبان انسان بیرون میشود در واقع تعبیر از چیزی است که در دل وی وجود دارد، و انسانها زمانی نیاز به گفتگو پیدا میکنند که احساس نمایند چیزی در دلهای شان جای گرفته که اگر پنهان بماند عواقب مصیبت زا و خطرآفرینی را برای شان به بار خواهد آورد؛
حالا اگر شخصی در دلش چیزی داشته باشد و مجال ابراز آن را پیدا نکند، طبیعی است که بر اساس آن چه در دل دارد عمل میکند، نه مطابق آن چه در صحنهی گفتگوی غیرواقعی به وی دیکته شده است.
دوم- عقده گرفتن افرادی که اجازه نمییابند آن چه را در دل دارند بازگو نمایند. اگر انسان به جلسهای فراخوانده شود که توقع داشته با آزادی کامل مطالبش را بازگو نماید ولی کسی به وی مجال ابراز نظر ندهد، چنین کسی بعد از جلسهی مباحثه به مراتب خشنتر از ماقبل جلسه عمل خواهد کرد.
بنابراین یکی از آداب مباحثه و گفتگو این است که ما از ساکت کردن و یا ساکت ماندن طرفی که با وی صحبت میکنیم خوشحال نشویم و به هیچ صورت جلو رأی و نظر او را نگیریم حتی خیلی بهتر است که طرف مقابل خود را جرأت دهیم تا سفرهی دل خود را پیش روی ما پهن کند تا ما به صورت دقیق از آن چه در دل وی میگذرد آگاهی حاصل نماییم و مطابق آن چه واقعیت دارد تصمیم بگیریم.
5- صداقت:
صداقت یکی از بهترین صفات انسانی است؛ چنان چه الله متعال مقام مسلمانان صداقتپیشه را بعد از مقام انبیاء ذکر نموده است:
[وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا] (1)
»و کسی که از الله و پیغمبر اطاعت کند، او [در روز رستاخیز به بهشت رود و همراه و] همنشین کسانی خواهد بود که الله بدیشان نعمت داده است از پیغمبران و راستروان و راستگویان و شهیدان و شایسته گان، و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند!«.
رعایت صداقت در وقت مباحثه و گفتگو، یکی دیگر از آدابی است که میتواند طرفین صحبت را برای رسیدن به نتیجهی صحیح در کمترین وقت ممکن یاری کند؛
اما عدم صداقت طرفین و یا یکی از آنان سبب میشود که مسیر اصلی رسیدن به هدف در میانهی راه گم شود و طرفین هرگز نتوانند به نتیجهی مطلوب دست یابند؛ در مباحثات انسانی احیاناً برخی از افراد به خاطر برائت دادن شخص خود سعی میکنند، به نوعی صداقت را کنار بگذارند،.
تعامل انسان با این پدیده بر میگردد به میزان تقدسی که شخص به هدف خود قایل است، اگر منظور انسان از بحث و گفتگو رسیدن به حقیقت امـــری.(2)
آفات مباحثه
الف. خود بزرگ بینی و فخرفروشی علمی.
ب. استبداد رأی و استکبار از پذیرش حق.
ج. پرخاش گری و انفعال سریع.
ح. بروز کدورت ها و کینه ها و باقی ماندن آنها پس از مباحثه.
خ. تأثر ناخودآگاه از اخلاقیات مذموم یک دیگر.
ر. تحقیر و تمسخر (پرهیز از الفاظ تحقیرآمیز: این بافتنی ها، توجیه الکی و...).
ز. خروج از موضوعات مباحثه (حاشیه رفتن بیش از اندازه).
و. اتلاف وقت و صرف انرژی بسیار در مسائل غیرمهم.
ه . بی نزاکتی در مباحثه (دراز کشیدن، الفاظ بی ادبانه، بلند بلند صحبت کردن و...).
منبع: تبیان
- ۹۵/۰۶/۲۱